پنجشنبه ، 13 ارديبهشت ، 1403
حداقل
پیوند های مرتبط
حداقل
چشمه معرفت
کد خبر: 208   |  دفعات بازدید : 1982   |  نظرات : 0 RSS comment feed   |   نسخه چاپی   |   ارسال به دوستان  

گويي سر تا پا شكر بود

06 تير, 1391 13:32
گويي سر تا پا شكر بود

رجالى را ديده‏ ايم كه در مقابل بلاها بسيار صابر بودند به گونه ‏اى كه تصوّر آن هم براى ما مشكل است.

آقاى شريف، جليل القدر، فاضل، متين و داراى جمال و وقار ظاهرى در نجف بود، كه به درد پا مبتلا شد و براى معالجه به بغداد رفت و به احتمال (درست نمى‏ دانم) پاى او را بريدند.

براى شخصى با آن جمال و وقار و فضل و همه چيز كه دو چوب به زير بغل بگيرد و در كوچه و بازار راه برود طبيعتا خيلى ناراحتى داشت، لذا وقتى آشنايان او را مى‏ ديدند بسيار متأثر مى‏ شدند و در واقع حالى نداشت كه از او احوال‏پرسى شود. با اين همه، روزى بنده در كوچه با او روبرو شدم و به او گفتم: حال شما چطور است؟ تا اين كلمه را گفتم بلا فاصله خود را توبيخ نمودم و به خود گفتم: مگر حالش را نمى ‏بينى؟! اين چه سؤالى است كه از او مى ‏كنى؟! چرا بدون فكر، زبان مى‏ گشايى؟

در هر حال، خيلى خيلى خجل و ناراحت شدم، و در فاصله‏ ى همان چند ثانيه تا جواب دادن او خدا مى ‏داند كه از ناراحتى و آتش درونى به حالم چه گذشت!

ولى وقتى كه او جواب داد، ديدم گويى سر تا پا شُكر است! و گو اين كه آب روى سوز آتش درونى من ريخت! گويا خداوند تمام نعمت‏ها را به او داده بود! عجب از سوختن من از كلام خودم و جواب شكرآميز عجيب و غريب او!

بندگان خدا اين گونه در ابتلائات ثابت و مستقيم و شاكر هستند.

مركز تنظيم و نشر آثار آيت الله العظمي بهجت

گويي سر تا پا شكر بود
نظرات
در حال حاظر نظری وجود ندارد. اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وب سایت

تصویر امنیتی
کد نمایش داده شده را وارد نمایید:

حداقل
جستجو